۳۸

«مادو هم یک‌بار از بالای گنجه‌ای که دوست داشت ازش بالا بکشد سرید و پایین افتاد.. اصلا همه بچه‌ها می‌افتند. این‌که چیزی نیست. افتادن قسمتی از فرایند کارآموزی زندگی‌‌ست... فاجعه از موقعی شروع می‌شود که بچه ها دیگر نمی‌افتند!»


👈 خزه: هربر لوپوریه

۵
حسین
۲۶ آبان ۱۷:۳۳
زیبا و جالب
میم عین
۲۶ آبان ۱۷:۵۹
باید اقرار کنم چیزی از متن نفهمیدم جز قسمتی که می گوید افتادن قسمتی از فرایند کارآموزی زندگی است ...

این افتادن مختص دوران خاصی نیست چه دروان بچگی چه دوران نو جوانی و چه دوران جوانی و چه دوران میان سالی و چه دوران پیری که افتادن از اقتضای این دنیاست ...

افتادن ها ادامه دارد ...

پاسخ :

اگه احتیاجی هست توضیح بدم معنیش رو

واقعا یکی نیست به نویسنده کتاب بگه افتادن همیشه هست. واللا 
میم عین
۲۶ آبان ۱۹:۳۲
اگر قرار است شما توضیح بدهید، توضیح بدهید

پاسخ :

خب میگه مادو (بچه‌شون) یه بار میخواسته از گنجه بالا بره افتاده، همه بچه ها می افتن. قسمت بعدیشم که خودتون متوجه شدین. تهشم میگه این‌که آدم تو بزرگسالیش با افتادن های فیزیکی درگیر نیست باعث میشه افتادن های غیرفیزیکی رو هم «فراموش» کنه.

مقصودم از گذاشتن این قسمت، همین فراموشی بود.

میم عین
۲۶ آبان ۲۱:۴۸
ممنون الان خیلی روشن شد
میم عین
۲۶ آبان ۲۱:۵۲
بیشتر مطالبتون درباره فراموشی ست چرا ؟

پاسخ :

نمی‌دونم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خدا توی بن بست ها بهتر دیده می شود.
توی گذشتن موسی از رود نیل.
توی داستان یوسف و درهای بسته.
توی شکم ماهی.

هروقت سخت شد بدان؛ دارد تمام می شود!


+ کوتیشن ها نقل قول هستند.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان