دوشنبه ۲۰ اسفند ۹۷
«وَ أَخرَجَتِ الأَرضُ أَثقالَها»*
گاهی
روی دل زمین هم
چیزی سنگینی می کند.
شاید چیزی شبیه دلتنگی..
*زلزال/۲
«وَ أَخرَجَتِ الأَرضُ أَثقالَها»*
گاهی
روی دل زمین هم
چیزی سنگینی می کند.
شاید چیزی شبیه دلتنگی..
*زلزال/۲
«یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا
بِأَنَّ رَبَّکَ أوْحَىٰ لَهَا»
یک روز به من هم اجازه ی روایت بده خداجان!
قبلترها که کوچک بودیم، برق که میرفت، بزرگترها میگفتند همینجا بنشین، جایی نرو میخوری زمین.
همینجا نشستهام توی این تاریکی.
حواستان به من هم باشد.
خودم را خسته می کنم،
درست وقتی چشم هایم دیگر بسته می شوند، به دنبال کلمه ای می گردم که زبان مشترک من و تو بشود، نمی شود.
ذهنم داغ می کند.
با زبان سکوت با تو حرف می زنم.
+ گاهی هم با زبان اشک..