«آدم با صبر قابل اعتماد میشه.
صبر!»
«وَ یَعلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ»*
می داند؛
هم آنچه در صحرای قلب من است،
هم آنچه در دریای قلب توست..
* انعام/۵۹
فقط چون خودت گفتی :«نَبِّئ عِبادِی أَنِّی أَنَا الْغَفورُ الرَّحیم»*
وگرنه از این سمت که نگاه کنیم، «أَنَا الَّذِی أَسَأْتُ...أَنَا الَّذِی أَخطَأْتُ...أَنَا الَّذِی اعْتَمَدْتُ...»**
+ «من کسی جز تو ندارم که به دادم برسد
می توانی مگر این دوست به دادم نرسی؟!»
* حجر/۴۹
** عرفه
«باران یعنی که آسمان مدت هاست
وقتی به تو فکر می کند می گرید»
شاید ته ته ته داستان فقط همین باشد که:
فقط چند موج خرج برمیدارد، تا از ذهن من کاملا پاک شوی.
من ماهی کوچولوی بیحافظه ای هستم.
خودم را خسته می کنم،
درست وقتی چشم هایم دیگر بسته می شوند، به دنبال کلمه ای می گردم که زبان مشترک من و تو بشود، نمی شود.
ذهنم داغ می کند.
با زبان سکوت با تو حرف می زنم.
+ گاهی هم با زبان اشک..
کلمات
از قلم تو که جاری می شوند،
کوه می شوند
دشت می شوند
دریا می شوند...
+ هرچیز به مرزهای شخصیتی تو که می رسد، زیبا می شود..